فرشته کوچولوی مامان و بابا

متوجه حضورت شدم دلبندم

1394/2/22 18:06
نویسنده : مامان فاطمه
340 بازدید
اشتراک گذاری

میخوام از اولین روزی که متوجه حضور قشنگت تو زندگی مون شدمبرات بگم 

 یه روز سرد پاییزی مامان مثل همیشه از سر کار برگشته بود تو خونه مشغول کارای خونه بودم انروز خیلی کمرم درد میکرد شب به بابایی گفتم چند روزه خیلی کمرم درد میکنه

بابایی هم طبق معمول گفت ظهرا برو خونه مامانیت که نیا خونه  برو اونجا استراحت کن 

فردا اونروز  یه لک بینی کوچولو داشتم فک کردم که حتما علائم پری شدنه ولی من سابقه لک بینی نداشتم که یه کمی تعجب کردم دیگه تصمیم گرفتم بدون این که به بابایی بگم یه چک بی بی بزارم تا اگه مطمعن شدم به بابا یی هم بگم آخه بابایی خیلی منتظر شما بودن گفتم یه وقت تو ذوقش نخوره و ناراحت بشه ظهر که از سر کارمیومدم یه چک بی بی خریدم و اونو امتحان کردم اولش که یه خط معلوم شد گفتم پس خبری نیست غمگینبعد چند دقیقه یه دفعه دیدم یه خط دیگه هم ظاهر شد حضور شما رو بهمون نوید میداد  من که باورم نمیشد 

شبش واسه این که بابا رو سوپرایز کنم رفتم یه نامه واسه بابا نوشتمو گذاشتم رو میز کارش خودمم رفتم تو آشپزخونه مشغول کارام شد  باباوقتی نامه رو دید  اولش فک کرده بود من نامه عشقولانه واسش نوشتم مثل همیشه ولی وقتی نامه رو باز کرد من بی بی چکو رو به نامه چسبونده بودم و توش نوشته بودم سلام بابایی من اومدم پیشتون خودمم از بیرون اتاق اومدم یواشکی نیگاش میکردم وقتی بابایی نامه رو خوند فقط میخندید فک کنم چند بار خوند اصن باورش نمیشد بعد منو صدا کرد کلی منو ماچ کرد  

تا آخر شب بلند بلند میخندید تصمیم گرفتیم فردای اونروز بریم آز بدیم تا مطمعن تر بشیم و بخاطره لک بینی منم بریم پیش یه خانم دکتر درسخوان

پسندها (6)

نظرات (3)

nilia
22 اردیبهشت 94 18:38
مبارک باشه عزیزم همیشه بچه ها شادی زندگی رو دوبرابر میکنن دو برابر شدن شادی زندگیتون مبارک
سعیده
30 اردیبهشت 94 7:55
آخی گلم چه سورپرایز جالبی ایشالا زوده زود خودتونم سه نفره بشین همسریتونو سوپرایز کنید
*...مامی مریم...*
30 اردیبهشت 94 8:06
کلاً سوپرایز کردن، خصوصاً توی این مورد خاص خیلی خوبه، خیلی ذوق داره آره واقعا خیلی حال میده با یه خبر مهم و خوب همسریتو سوپرایز کنی